یه روز یه ترکه...،یه روز یه ترکه میره جنگ میشه فرمانده ؛داداشش شهید میشه!با بیسیم بهش میگن لااقل جنازه داداشت و برگردون عقب!میگه اینا همشون داداشای من هستن ، کدومشونو بیارم ؟( به یاد حمید و مهدی باکری )
یه روز یه ترکه...،
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان...؛خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت با آسایش زندگی کنیم.
یه روز یه رشتیه...،
اسمش میرزا کوچک خان بود ،میرزا کوچک خان جنگلی ؛برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد ،برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه ؛اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.
یه روز یه قزوینه...،
اسمش علامه دهخدا بود از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بوده و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاده است.
یه روز یه لره...،
اسمش کریم خان زند بود ساده زیست ،نیك سیرت و عدالت پرور بود و تا ممكن می شد از شدت عمل احتراز می كرد.
یه روز ما همه با هم بودیم...،
ترک و رشتی و لر و اصفهانی و تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند ...؛ حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم ،به همدیگه می خندیم،؟!!! و اینجوری شادیم !!!!...؛این از فرهنگ ایرونی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند پس...
با هم بخندیم :) به هم نخندیم:(
بیاید باهم خنده ای حلال داشته باشیم :))
جوکستان :))
از این بچه ها زیاد دیدم یکیشم خودم
خخخخخخخخخخ
پت: خجالت نمیکشی موقع نماز میری رو دوش بابات؟؟؟!!!!!! خخخخخخخخخ
نه من از شما میپرسم... عایا رفتن بر روی دوش بابا آن هم موقع نماز کار صحیحیست؟؟؟؟؟
من که 3یا4 سالم بیشتر نبود نمیدونستم نماز چیه ......
بچه رو لوس کنی همینه دیگه........
ولی خداییش نمیتونستم رو شونش بشینم..............