شمع شدی، شعله شدی، سوختی
خاک تو سرت بعد ۸ ترم، هیچی نیاموختی
دست از طلب ندارم، تا جان من برآید
یا تن رسد به مدرک، یا جان ز تن درآید!
- ۰ نظر
- ۰۳ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۵۲
- ۴۸۲ نمایش
شمع شدی، شعله شدی، سوختی
خاک تو سرت بعد ۸ ترم، هیچی نیاموختی
دست از طلب ندارم، تا جان من برآید
یا تن رسد به مدرک، یا جان ز تن درآید!
ﺁﺩﻡﻫﺎﯼ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺑﯿﻨﺖﻫﺎﯼ ﺑﺎﻟﺎﯾﯽ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺮﺳﺪ!!
دونفر تصمیم میگیرن فارسی حرف بزنن...
اولی :پاشو! دومی :نمی پاشم! اولی :نمیپاشم چیه؟ باید بگی پاشیده نمیشم!!
به خاله ام که تو آمریکا زندگی می کنه با کلی ذوق و شوق گفتم :خاله! من خیلی دوست دارم بیام اون جا زندگی کنم
برگشته می گه :خوب این جا کسی رو داری بری پیشش؟!!!!
من؟!!!!
خاله ام!!!!
زندگی تو آمریکا!!!!!!!!!
داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک میخوای؟
میگم :پَ نه پَ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم!
به دوستم میگم چشام قرمزه؟
میگه :آره، میخوایی همین جوری بری خونه؟!
میگم :په نه په صبر میکنم تا سبزشه بعد حرکت میکنم
یارو حس شاعریش گل میکنه به زنش میگه:
ای رنگ لبت قرمز / در قلب منی هرگز
ًهًهًهًهااایهًهًهًهه
اتل متل دسیسه رفیق من خسیسه / پیام میدم همیشه جواب سرش نمیشه!!!
یعنی یه حسی بهم میگه کل سریالهای ماهواره ای مثل فارسی وان بر اساس این شعر ساخته شدن :
" دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست بشی؟
والا به خدا