
- ۲ نظر
- ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۱
- ۳۲۳ نمایش
آرام سرفه کن! مبادا آدم برفیها، صدایت را بشنوند!
تو باید زنده بمانی؛ زندگی ات هر قدر هم که به مرگ نزدیک باشد، باید زنده
بمانی! زندگی ات هرقدر هم که سخت باشد، به مرگِ آنها نزدیک است. اصلاً تو
کافی است زنده باشی، تا آنها بمیرند؛ کافی است نامت بر تارک نقشه جهان
بدرخشد تا در کنارش، هیچ نام بیگانهای نباشد!
کافی است فلسطین باشی؛ هرچند زخمی، تا اسرائیل نباشد. هیچ ستاره شش زاویه ای نمیتواند با وجود نورافشانی خورشید، پیدا باشد.
مبادا آرزوهایت را بادهای زهرآلودی که از سمت غرب میوزند، آلوده کنند؛ تا
با خیال راحت، زیتونهایت را از ریشه بکنند، کودکانت را پیش از فریاد
بکشند، مردانت را پیش از انفجار به گلوله ببندند و زنانت را در سپیده دم
بدزدند.
تنها کافی است زنده بمانی... تقدیر این است که آزاد می شوی
شب قدر شبی است که در آن تقدیرات یک ساله انسان رقم می خورد. برای این شب فضائل زیادی ذکر شده. اعمالی دارد. که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
اگر می توانی بعد از نماز غسل کن و سپس این شب ها را تا سحر بیدار باش که هرچه در این عالم منتشر می شود و خداوند به انسان روزی می کند در سحر هم روزی می کند. دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...بدانیم که قرآن چه جایگاهی دارد. تا می توانید امشب را به قرائت و تفکر در آیات قرآن بپردازید.
امشب شب توبه است شبی است که ملائک ندا می دهند:
فراری ها زعصیان باز گردید
به الطاف خدا دمساز گردید
بیندیشید، یزدانی رحیم است
به راه آیید رحمان و کریم است
دعای جوشن کبیر را هم فراموش نکنید. با دقت بخوانید. به این نکته توجه کنید که شاید این قسمت از دعا را که می خوانم دیگر در این دنیا نباشم پس کمال استفاده را از آن عبارات نورانی ببرید.
قرآن بر سر گرفتن با آن توضیحی که در مفاتیح آمده و خواندن نماز بسیار توصیه شده است.
صاحب حقیقی این شب ها را فراموش نکنید. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سال هاست که در بند اعمال ماست. دعای فرج را زیاد بخوانید. آیت الله بهجت فرمودند دعای فرج دوای درد های ماست.
برای ما هم دعا کنید.
حرف و حدیث کهنه خود را رها کنید
چیزی به شب نمانده به خلوت که میروید
قدر است،قدری دل شکسته ی ما را دعا کنید
****
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی
****
گر نهادی تاج قرآنی به سر
یا نهادی سر به سجده تا سحر
دل شکست و آمد اشک بصر
زیر لب آهسته نامم را ببر
****
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه زکف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
*****
در خانه مولا نیست، یک خاطر شاد امشب
آن قامت همچون سرو، از پاى فتاد امشب
بر فرق سر عالم، خاک غم و ماتم ریخت
از ضربتشمشیر فرزند مراد امشب
*****
عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفربخش لواى على
****
تمام انسانها در زندگى خویش از فراز و نشیب برخوردارند و با مشکلاتمختلفى مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل دچار ضعف و ناتوانى مىگردند و سعى مىکنند با کمک و راهنمایى درد آشنایان خود را از مهلکه نجات دهند و با یافتن " الگوها " در هر زمینهاى ، و سپس تبعیت از آن ، وظایف خویشتن را بخوبى انجام دهند و مشکلات و دردهاى خویش را تسکین بخشند . یکى از این اسوهها پیامبراکرم ( ص ) است که قرآن مجید هم این حضرت را ( 1 ) به همین نام معرفى مىفرماید .
بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال " الگوى " دیگر و جانشین
براى آن حضرت باشیم ، به پیشواى بزرگى همچون مولاى متقیان حضرتعلى
( ع ) خواهیم رسید ، و چه زیباست که براى پذیرش اخلاق و رفتار حسنه
ایشان ، زندگى پر فراز و نشیب و سراسر شگفتى آن حضرت را مرور کنیم .
حضرتعلى ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمى است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مىباشد . خاندان هاشمى از لحاخ فضائل اخلاقى و صفات عالیه انسانى در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بودهاست . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیارى از فضایل دیگر اختصاص به بنىهاشم داشته است .
یک از این فضیلتها در مرتبه عالى در وجود مبارک حضرتعلى ( ع ) موجود بودهاست .
فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت :
" خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایى که از طرف تو نازل شدهاند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت ، و به حق(2 ) " کودکى که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظهاى نگذشت که دیوار جنوب شرقى کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافتهشد .
فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتى مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سىام عام الفیل فاطمه ( 3 ) را به دنیا آورد .
دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده
شدهبود بیرون آمد و گفت: (4 )" پیامى از غیب شنیدم که نامش را " على "
بگذار . "
حضرتعلى ( ع ) تا سه سالگى نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند مىخواست ایشان به کمالات بیشترى نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وى را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد .
تا آنکه ، خشکسالى عجیبى در مکه واقع شد .
ابوطالب عموى پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگى روبرو شد . رسولاکرم ( ص ) با مشورت عموى خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندى از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشى در کار ابوطالب باشد .
عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، ( 5 ) على ( ع ) را به خانه خود بردند .
به این طریق حضرتعلى (
ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . على ( ع ) آنچنان با پیامبر
( ص ) همراه بود ، حتى هرگاه پیامبر از شهر
( 6 )خارج مىشد و به کوه و بیابان مىرفت او
را نیز همراه خود مىبرد .
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است .
و خداوند در آیات بسیارى بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر ( 7 )دعوت فرمودهاست .
از فضایل حضرتعلى ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند .
ابنابىالحدید در این باره مىگوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه " معتزله " اختلافى نیست که علىبنابیطالب نخستین فردى است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کردهاست .
پس از وحى خدا و برگزیده شدن حضرتمحمد ( ص ) به پیامبرى و سه سالدعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحى فرا رسید و فرمان دعوت همگانى دادهشد .
در این میان تنها حضرتعلى ( ع ) مجرى طرحهاى پیامبر ( ص ) در دعوت
الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتى بود که وى براى
آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در
همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسى از شما مرا در
این راه کمک مىکند تا برادر و وصى و نماینده من در میان شما باشد ؟
فقط على ( ع ) پاسخ داد : اى پیامبر خدا ! من تو را در این راه یارى مىکنم .
پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : اى
خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که على ( ع ) برادر و وصى و خلیفه پس
از من در میان شماست .
از افتخارات دیگر حضرت على ( ع ) این است که با شجاعت کامل براى
خنثى کردن توطئه مشرکان مبنى بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان
خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .
بعد از هجرت حضرتعلى ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه ازفضایل على ( ع ) را بیان مىنمائیم :
1 - جانبازى و فداکارى در میدان جهاد : حضور وى در 26 غزوه از 27 غزوه
پیامبر ( ص ) و شرکت در سریههاى مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت
است .
2 - ضبط و کتابت وحى ( قرآن ) کتابت وحى و تنظیم بسیارى از اسناد
تاریخى و سیاسى و نوشتن نامههاى تبلیغى و دعوتى از کارهاى حساس و
پرارج امام ( ع ) بود .
ایشان آیات قرآن چه مکى و چه مدنى ، را ضبط مىکرد . به همین علت است که وى را از کاتبان وحى و حافظان قرآن به شمار مىآورند .
در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادرى مسلمانان را صادر فرمود و با حضرتعلى ( ع ) پیمان برادرى و اخوت بست و به حضرتعلى ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در این جهان و سراى دیگر هستى . به خدایى که مرا به
حق برانگیختهاست ... تو را به برادرى خود انتخاب مىکنم ، اخوتى که
دامنه آن هر دو جهان
( 8 )را فرا گیرد . "
عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جزعلى ( ع ) کسى شایستگى زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامى که على ( ع ) در میان نخلهاى باغ یکى از انصار مشغول آبیارى بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است .
و به سوى خانه رسول به راه افتاد .
وقتى به حضور رسولاکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنى بگوید ، تا اینکه رسولاکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرتعلى ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آیا صلاح مىدانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ " پس از موافقت
حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادى رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .
پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش درراه برگشت در محلى به نام غدیرخم در نزدیکى جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیک وحى فرمان دادهبود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند .
پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالاى منبرى از جهاز شتران رفت و فرمود :
" اى مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از
میان شما بروم درباره من چه فکر مىکنید ؟ " مردم گفتند :" گواهى
مىدهیم که تو آیین خدا را تبلیغ مىکردى "
پیامبر فرمود : " آیا شما گواهى نمىدهید که جز خداى یگانه ، خدایى
نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آرى ، گواهى مىدهیم . "
سپس پیامبر ( ص ) دست حضرتعلى ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : "
اى مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟
" مردم گفتند : " خداوند و پیامبر او بهتر مىدانند . " سپس پیامبر فرموند :
" اى مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، على هم مولا و رهبر
اوست . " و این جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم این انتخاب را به حضرتعلى ( ع ) تبریک گفتند و با وى
بیعت نمودند .
پس از رحلت رسولاکرم ( ص ) به علت شرایط خاصى که بوجود آمدهبود ،حضرتعلى ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد.
نه در جهادى شرکت مىکرد و نه در اجتماع به طور رسمى سخن مىگفت .
شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردى و سازندگى افراد مىپرداخت .
فعالیتهاى امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در
شان حضرت على ( ع )
2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینى و فتواى حکم حوادثى که در طول 23 سال
زندگى پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهاى دانشمندان ملل و شهرهاى دیگر .
4 - بیان حکم بسیارى از رویدادهاى نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامى که دستگاه خلافت در مسائل سیاسى و پارهاى از
مشکلات با بنبست روبرو مىشد .
6 - تربیت و پرورش گروهى که از ضمیر پاک و روح آماده ، براى سیر و
سلوک برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش براى تامین زندگى بسیارى از بینوایان و درماندگان تا
آنجا که با دست خویش باغ احداث مىکرد و قنات استخراج مىنمود و سپس
آنها را
در راه خدا وقف مىنمود .
در زمان خلافت حضرتعلى ( ع ) جنگهاى فراوانى
رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهاى خاصى به
دنبال داشت .
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخى از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادى ، و برکبنعبداللهتمیمى و عمروبن بکر تمیمى در یکى از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزىها و جنگهاى داخلى را بررسى کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزى و برادرکشى حضرتعلى ( ع ) و معاویه و عمروعاص است .
و اگر این سه نفر از میان برداشتهشوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکى از سه نفر گردد . ابنملجم متعهد قتل امام على ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند .
آن شب حضرتعلى ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتى موضوع را با دخترش در میان نهاد ، امکلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرتعلى ( ع ) فرمود : از قضاى الهى نمىتوان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالى که این دو بیت را زمزمه مىکرد عازم مسجد شد .
کمر خود را براى مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سراى تو درآید ( 10 ) . جزع و فریاد مکن ابنملجم ، در حالى که حضرتعلى ( ع ) در سجده بودند ، ضربتى بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جارى شد و محاسن ( 11 ) آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد .
در این حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الکعبه " به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55 سوره طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاک آفریدیم و در آن
بازتان مىگردانیم و بار دیگر از آن
( 12 )
بیرونتان مىآوریم . حضرتعلى ( ع ) در واپسین لحظات زندگى نیز به فکر
صلاح و سعادت مردم بود و
به فرزندان و بستگان و
تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود :
" شما را به پرهیزکارى سفارش مىکنم و به اینکه
کارهاى خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان
باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن
را برنامهى عملى خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامى بدارید که ستون
دین شماست ."
حضرت على ( ع ) در 21 ماه رمضان به شهادت رسید و در
نجف اشرف به خاک سپردهشد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .
ﻃﺮﻑ ﺑﻪ " ﻭِﺑﮑﻢ " ﻣﯿﮕﻪ " ﻭﺑﮑﻤﭗ" ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻬﺪﯾﺪ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ایمیلتو هک میکنم!
تک تیر انداز خودی را صدا زدم،
گفتم: اوناهاش، اونجاست، بزنش.
اسلحه اش را برداشت، نشانه گرفت،
نفسش را حبس کرد ولی ناگهان اسلحه اش را پایین آورد!
لحظه ای بعد دوباره نشانه گرفت و شلیک کرد.
گفتم: چرا بار اول نزدی؟؟
به آرامی گفت: "داشت آبــــ میخورد"
یاحسیــــن(ع)
......
یک زن همیشه میبخشه و فراموش می کنه اما هیچوقت نمیذاره تو فراموش کنی که بخشیده و فراموش کرده