اگر آدم نیستی لااقل حیوان نباش!!
بخاطر رعدآسا بودن صدای زنگ گوشی اش که برای کلاس کوک کرده است از خواب می پری! ( و سرت درد می گیرد؛ از آن سر درد هایی که تا آخر شب ولت نمیکند! ) و می بینی همچون یک « خرس » که به خواب عمیق زمستانی فرو رفته است « خسبیده » است! و انگار نه انگار صدای زنگش بر روی مخ دیگران قرار گرفته است! و هرچقدر هم صدایش میزنی؛ آب در هاون کوبیدن است! به ناچار از تخت پایین می آیی و زنگ را قطع میکنی! با همان سر درد باید کل روز را بسازی و بسوختی!!
موقع برگشتن از کلاس خوشحال از اینکه کسی در اتاق نیست تصمیم می گیری در آرامش بخوابی تا شاید از سر دردت کم بشود؛ تازه چشم هایت ولرم شده است که ناگهان با « سُم » هایش در را باز میکند! و همانند یک « دراز گوش » شروع میکند به ** زدن! ( واقعا؛ إنَّ أنکر الاصواتِ لصوتُ الحمیر ) آی گشنمه!! و تو باز سرت بیشتر درد میگیرد! و اینجاست که جا دارد بگوئی هوش! حیوان! آرام باش
( البته این صرفا شوخی بود و صبر در این موارد بسیار بسیارتا سفارش میشود)
و تازه عذاب آور ترین و حال بهم زن ترین قسمت ماجرا شروع میشود!!
جائیکه صدای « نوشخوار » حیوانی به گوش میرسد! و وقتی نگاه میکنی می بینی دهانش همچون دهان یک « شتر » می جنبد! و تو واقعا نمی دانی با این پدیده چه کنی. ( به قول منصف : من دیگه واقعا حرفی ندارم )
یعنی همه آن کارها به کنار اینکه صدای ملچ ملوچ گوشَت را کر میکند به کنار!
و چه بسا در این هنگام هم خودش هم هفت جد و آبادش و هم عمه محترمش مورد الطاف خاصه دیگران قرار بگیرند!!
پس بیائیم و اگر انسان نیستیم لا اقل حیوان هم نباشیم! و باور کنیم کمی مراعات در این نکات ریز اصلا گناه کبیره نیست!
+ دل نوشته ای از یک دانه دانش جو
موفق باشیم
یا حسن(ع)
هامِش
یکم : به الفاظ داخل « » دقت مبذول را رعایت بفرمائید
دوم : کسانیکه من را بیشتر از بقیه می شناسند به دل نوشته ای از یک دانشجو دقت کنند تا دچار سوء تفاهم نشوند!
- ۹۵/۰۸/۰۲
- ۷۵۹ نمایش
پس من چی بگم که 7 سال خوابگاه بودم
و هر خوابگاه 16 نفر توش بودن!